تاثیر ” تلفن همراه “ در زندگي روزمره
تكنولوژيهاي جديد در دو دهه اخير تاثيرات بسياري بر زندگي ما داشتهاند و تا حد زيادي سبك زندگي را تغيير داده اند. از جمله این کالاها تلفن همراه است كه تقريبا به همه جا راه يافته ، انواع مختلف يافته و اينك بازار منتظر، ورود نوع نسل سوم آن است كه سمعي و بصري است و ممكن است تاثير آن از ورود تلويزبون به زندگي ما هم بيشتر باشد.
در سال 1985 كه ارني وايز اولين مكالمه را با تلفن همراه در بريتانيا انجام داد كسي فكر نمي كرد كه اين پديده چقدر بر زندگي و طرز و سبك رفتار ما بعد از دو دهه تاثير بگذارد. الان در دنيا ازهر6 نفر يك نفر تلفن همراه دارد و در بريتانيا تقريبا همه تلفن همراه دارند. آيا اين نوع ارتباط انساني كه بشدت رشد كرده است يك نوع ارتباط ضروري بود؟
ظهور این کالا موجب نمایان شدن گروهی شد که به نام تازه بدوران رسیده که نوعا جوان و عضو طبقه متوسط شهری هستند. این کالا همهگیر شد و به مصرف انبوه رسید. یعنی همان پروسهای که کالاها اول توسط طبقه متوسط تولید می شود بعد توده ای میشود و همان کالا با نوع جدیدی به بازار می آید که باز نخست طبقه متوسط مصرف کننده اولش است.
ما همگي روزانه شاهد اين تغييرات هستيم. به كرات مي بينيم كه در صف قطار يا اتوبوس زنان يا مردان با تلفن همراه بدون توجه به ديگران بلند صحبت مي كنند. بقيه هم ناخواسته به مكالمه آنها گوش مي دهند. بعضي وقتها صدايشان آنقدر بلند است كه گويي مي خواهند براي جمعي سخنراني كنند. اگر قرار بود با دوست بغل دستشان صحبت كنند قطعا آهسته تر حرف مي زدند. برخي آنقدر غرق حرفزدن ميشوند كه فراموش ميكنند كه در ميان مردم هستند. آيا اين نوع ارتباطات و مكالمه ها بي پايه نيستند؟ بيشتر مكالمه هاي بعد از ظهرها تنها به چند كلمه ختم نمي شود. كجايي؟ توي مترو هستم . نزديك فلان ايستگاه و ... چند دقيقه ديگر مي رسم.
برخی آنقدر در مورد خود جزییات می دهند که می توانید بیوگرافی شان را بنویسید.
برخي موقع ها كه در اتوبوس و مترو توي حال خودتان هستيد اين زنگ هاي تلفن همراه چقدر آزار دهنده است. تا صداي تلفن همراه در مي آيد همه دست به جيب و كيف مي برند. شايد ناخوداگاه مي خواهند بگويند كه ماهم داريم! اگر تا اخر مسير زنگ تلفن همراه كسي بصدا در نيايد چقدر احساس بدبختي به او دست مي دهد كه كسي به ياد او نيست. يا كسي را ندارد كه منتظرش باشد.
حالا در جهان خيلي ها تلفن همراه دارند. نزديك يك ميليارد و 400 هزار تلفن همراه در جهان است. اين تقريبا ارتباطات تازه اي را ايجاد كرده است. حتي در كشورهاي افريقايي مثلا در اتيوپي كه تنها 20 هزار خط تلفن ثابت دارد 150 هزار نفر تلفن همراه دارند.
در گذشته اگر مي خواستيد مكالمه كسي را گوش دهيد بايد تلاش زيادي مي كرديد و اساسا عمل خوبي محسوب نمي شد . اما اينك براحتي ما لهجه خود ، كارهاي روزانه، نقشة مان براي پايان هفته و خلاصه همه چيز مان را با ديگران در معابر عمومي شريك ميشويم. به عبارت ديگر بخشي از جهان شخصيمان را خيلي عمومي كرده ايم. استفاده از تلفن همراه حالا مانند ايستادن در صف صندوق سوپرماركتها شده است. مردم در صف صندوق سوپرماركتها متوجه مي شوند كه ديگران چه كالايي مصرف مي كنند ، ماست بي چربي يا كالاي با تخفيف يا چيپس بزرگ مخصوصا خانواده هاي پر جمعيت و ...
حالا آدمهايي كه وقت ندارند تا به همسرشان در خانه ابراز محبت كنند در سر راه اداره اين كار را ميكنند و البته در حضور ديگران. شركت اورنج (Orange) گفته است كه 80 درصد فرزندان هم به والدين خود از طريق همين تلفن ها در ميان روز سلام و احوالپرسي مي كننند.
ديگر اينكه مردم با تلفن همراه تا كمي دير به سرقرار ميرسند يك پيام كتبي مي فرستند، قبل از اينكه طرف فكر كند كه شما دير كرده ايد يا نگران شود. ديگر نبايد دلواپسي روزهايي را داشت باشد كه اگر نيم ساعت به سرقرار ديرتر ميرسيد\ و طرف شما ناراحت و دلواپس بود ناگهان ميزديد پشت دستش و او خوشحال از ديدن شما و معذرت خواهي و ... آن روزها گويا ديگر گذشته است.
تلفن همراه ارتباطات را بيشتر كرده است. ما وقتي كه ارتباط كمتري داشتيم براي ملاقات بيشتر مصمم بوديم. حالا هميشه ارتباط داريم و هميشه تعارف ديدن همديگر را مي كنيم اما كمتر ملاقات صورت مي گيرد.
بي بي سي سال گذشته گزارش كرده بود كه يكي از علماي سنگاپور فتوي داده كه مردان نميتوانند با فرستاده پيام الكترونيكي TEXT زن خود را طلاق دهند. اما دادگاهي در دوبي راي داد كه تنها كافي است سه بار بنويسيد : ” من تو را طلاق مي دهم“ و براي همسرتان بفرستيد.
تلفن همراه هاي ده سال پيش شبيه پاره آجر بود شايد هم بدتر . كسي فكر نمي كرد چقدر انواع جديدتري به بازار بيايد و هر كدام چقدر در رفتار ما تاثير داشته باشد.
گفتهاند وقتي پليس كسي را كه مدتها تحت تعقيب بود دستگير كرد وي سيم كارد تلفن همراهش را بين دندانهايش گذاشت و جويد تا اطلاعات آن از بين برود. درست است، اين نوع تكنولوژي تمامي اطلاعات ما را در خود دارد.
تقریبا دارد مرسوم میشود که وقتي با كسي حرف ميزنيد و ميخواهيد به او بگوييد كه منتظر كس ديگري هستيد يا از مصاحبت با او راضي نيستيد اين است كه به صفحه تلفن همراه خود نگاه كنيد. درست مانند گذشته كه به روي شانه طرف نگاه ميكردند.
وقتي از مردم ميپرسي چه چيز اين تلفن همراه را دوست داريد؟ مي گويند با داشتنش احساس امنيت ميكنيم. با اين تلفنها شما آنقدر احساس امنيت داريد كه مي توانيد در آخرين لحظات مرگ هم با كسي كه دوستش داريد تماس بگيرد و يا پيغام بدهيد. داستان زني كه در هواپيماي ربوده شده امريكايي با تلفن همراه توانست در آخرين لحظات زندگي اش با همسرش اخرين صحبت هايش را داشته باشد و به او بگويد دوستش دارد مشهور است. از اين نوع داستانها در اين ايام زياد شنيده مي شود. داستان كسي كه در اتاقي گير افتاده است و اگر تلفن همراه نبود شايد مدتها كسي به او كمك نميكرد. يا بسياري ديگر كه جانشان را مديون نقش تلفن همراه خود هستند.
تلفن همراه بهرحال از بسياري جنبه ها مهم بوده است : نظارت دولت را بر اعمال شهروندان بيشتر كرده است و تا حد بسياري اين بر خلاف آزادي هاي مدني است. اما رابطه دو دوست را كه ميخواهند بهم جوك رد و بدل كنند يا مادري كه ميخواهد احوال پسرش را مرتبا تحت كنترل داشته باشد يا راننده اي كه در خيابان به مكانيك احتياج پيدا مي كند يا بيماري كه به دكترش احتياج فوري دارد. والديني كه مي خواهند وسيله اي الكترونيكي به فرزندشان متصل كنند تا حركات و رفت و آمدهاي او را كنترل كنند. اينها سمبل در رسيدن دنيايي است كه در آنها مكان و زمان شديدا بهم فشرده شده اند.
از تغييراتي كه تلفن همراه بر شيوه و سبك زندگي ما داشتهاند يكي هم اين است كه حالا مردان بيشتر از زنان با تلفن حرف ميزنند. ديگر اين كالا مخصوص نوجوانان و جوانان نيست و در بريتانيا 40 درصد افراد بالاي 60 سال هم تلفن همراه استفاده ميكنند.
72 درصد مردان روزي يكساعت حرف ميزنند چه با تلفن همراه و چه از تلفن ثابت در حاليكه آمار زنها تنها 53 دقيقه است. البته تعداد كمتري از زنان نسبت به مردان هم تلفن همراه دارند اما روند متوسط طول مكالمات آنها هم نزولي بوده است. شايد اين امر به دليل اين باشد كه مردان به وسايل تكنولوژيكي بيشتر علاقه دارند. اما در پايان هفته ها طول مكالمه ها بسيار بالا مي رود و زنان كمي بيشتر از مردان صحبت مي كنند.
طبقه و ثروت هم البته در مالكيت تلفن همراه نقش بازي مي كند. 80 درصد طبقات بالا و ميانه تلفن همراه دارند در حليكه 51 درصد طبقات پايين و طبقات غير ماهر صاحب تلفن همراه هستند.
در حال حاضر تلفن همراه بر طراحيهاي لباس و كيف تاثير گذاشته است و بايد جاي مناسب براي تلفن همراه داشته باشند. نوع تلفن همراه براي خانمها بيشتر بايد با نوع لباس هماهنگ باشد. اما در اينجا محور تلفن همراه است. طراحان تلفن همراه هر روز نوع طراحي هايشان را تغيير ميدهند و بدنبال جذب بيشتر مشتري هستند.
اگر به رستورانها و كافيشاپها برويد ميبينيد كه اهميت داشتن موبايل و نوع كوچك و قشنگ ترش ازداشتن كفش شيك بيشتر شده است و شاخص طبقه بالا بودن ديگر كفش و يا ساعت نيست بلكه تلفن همراه است.
در گزارشي از خبرگزاري دانشجويان درباره اساماس و نقش آن در ارتباط انساني نوشته است: بعضيها هر چه به دستشان ميرسد را مثل يک وظيفه براي ديگران ميفرستند بدون اينکه حتي به مخاطبي که اين پيام را دريافت ميکند فکر کنند.
دسته ديگر کساني هستند که در منتهاي عقل و منطق و گاهي صرفه اقتصادي از پيامک براي اين استفاده ميکنند که هزينه تماسشان را کاهش دهند و اکثر اين پيغامها شامل اين متن است که به من زنگ بزن يا کجايي؟
دسته آخر کساني هستند که با توجه به روحيات دوستان و توجه به وضعي که در حال حاضر دارد و حتي سليقههايش در موقعيتهايي که گيرنده واقعا نياز به شارژ روحي دارد پيامي ميفرستد که فرد را به شدت قوت قلب ميبخشد يا آرام ميسازد يا حتي براي مواجهه با سختيها حمايت ميکند. تاثيرات اين دوستاني که شايد حتي سالي يکبار هم يكديگر را نبينند ولي هر روز منتظر دريافت پيامهايشان هستي و با آنها نوعي ارتباط روحي داري در زندگيات غيرقابل انکار است.
نظريات بوكارت در مورد تلفن همراه
یکی از کتابهايي که سال ۲۰۰۷ در آلمان انتشار یافته، کتابی است با نام «هندیمانیا (Handymania) یا «جنون تلفن همراه». عنوان فرعی کتاب این است كه چگونه تلفن همراه زندگی ما را تغییر داده است.
نویسنده کتاب، پرفسور گونتر بورکارت (Günter Burkart) رییس انستیتوی جامعهشناسی دانشگاه لونهبورگ است و تحولات رسانهای و تأثیرات فرهنگی و اجتماعی آنها از جمله زمینههای پژوهش و تحقیق اوست.
بورکارت واژة مانیا در عنوان کتاب خود را، از گنجینة واژگان پزشکی به عاریت گرفته است. مانیا در علم طب به جنون و شیفتگی افراطگونه اطلاق میکنند. یکی از تزهای اصلی کتاب بوکارت هم این است که رابطة بخشهایی از جامعه با تلفن رابطهای جنونزده و اعتیادگونه است.
به نظر نویسنده، تلفن همراه نیز همچون اتومبیل و بسیاری از اختراعات دو قرن اخیر، پاسخگوی یک نیاز اجتماعی و نمادین است. این که فرد تلفن همراه را به عنوان همراهی با مد روز و یا اسباب سرگرمی و یا وسیله کار تلقی کند، به هر صورت انتخاب او از میان مدلهای مختلف رابطه مستقیمی به سلیقه و پسند او دارد.
نظریة محوری کتاب «جنون تلفن همراه» این است که رفتار و مناسبات انسانها از رهگذر تکنیکهای جدید دستخوش تغییر و دگرگونی میشود. به نوشتة بوکارت، زمانی که تلفن به بازار راه یافت، بشر یاد گرفت با مخاطب به گفتگو بپردازد؛ بدون آن که او را ببیند و یا حضور او را در نزدیکی خود حس کند. ارتباط از طریق ایمیل نیز به انسان آموخت که زبان نوشتار را بیش از پیش به زبان گفتار نزدیک کند.
از زمانی که تلفن همراه وارد زندگی انسان شده، ما شاهد آنیم که مرز میان حوزة عمومی و خصوصی به میزان معینی شناور شده و هر کس خواسته یا ناخواسته در معرض شنود گفتگوهایی است که افراد با تلفن همراه انجام میدهند و در آن به بیان مسائل شخصی، حرفهای و یا خانوادگی خود میپردازند.
شکلگرفتن یک هنجار
بوکارت در مجموع مزیت احتمالاً بزرگ تلفن همراه را آسانتر و سریعتر شدن تلفن زدن میداند؛ آن هم به این اعتبار که شرط حضور تلفنشونده در یک مکان معین را بلاموضوع کرده است. از نظر نویسنده کتاب، در دورة اولیه رواج تلفن همراه، در دسترس بودن به یک امکان بدل شد؛ اما اینک، یعنی با عمومیشدن تلفن همراه، این مقوله ( در دسترس بودن) به یک هنجار بدل شده است.
به عقیده بوکارت زمانی میتوان از یک هنجار سخن گفت که انتظارات و توقعات معینی در روابط انسانی ایجاد شده باشد. به عبارت دیگر، امروزه روز، انتظار عمومی از فرد این است که قابل دسترس باشد. اگر نباشد، باید بتواند دلیل و برهان بیاورد و یا در بدترین حالت توجیهی سر هم کند.
هنجار در دسترس بودن از نظر بوکارت، البته قید و بندهای جدید و بیسابقهای ایجاد کرده است؛ از جمله تشدید مسألة وقتشناسی و حضور بر سر دیدارها در وقت تعیینشده؛ یا در حالی که تلفن همراه امکان دیدارهای ناگهانی و ابتدا به ساکن را بیشتر کرده، اما قید و بندهای مربوط به هماهنگی و تعیین هر چه دقیقتر زمان دیدار در ساعات قبل از آن را هم افزایش داده است.
بوکارت در بخش دیگری از کتابش به تأثیرگذاری تلفن همراه بر رابطة فرد و جمع میپردازد. او بر آن است که تلفن همراه رابطة متوازنی میان تنهایی و در جمعبودگی ایجاد کرده است. به اعتبار وجود تلفن همراه، انسان میتواند از ارتباطات بلاواسطه معاف شود؛ ولی پیوسته در دسترس باشد و در صورت لزوم جسماً نیز به این یا آن جمع ملحق شود.
تلفن همراه مکانیسم کنترل را نیز در برخی از عرصهها انعطاف بیشتری بخشیده است. در واقع این نوع تلفن بر مبنای یک توافق ناگفته، به وسیلهای برای کنترل متقابل ، ولی نامریی و غیرآزاردهنده افراد بر یکدیگر بدل شده است.
از نظر بوکارت، تلفن همراه در مناسبات کاری و اشتغال نیز انعطافهای بیشتری ایجاد کرده است. به سخن دقیقتر، سرمایهداری نیز با استفاده از مزیت تلفن همراه(در دسترس بودن) کنترل خود بر زمان کاری شاغلان را بیشتر و دلبخواهتر کرده است؛ ولی در عین حال توانسته است که به این ساعات کار انعطاف بیشتری ببخشد:
کارکنانی که متناسب با سفارشها و ضرورتهای مشابه، به کارشان نیاز میافتد یا ساعات کارشان کم و زیاد میشود، باید پیوسته در حال آمادهباش باشند؛ ولی لزومی به حضور همیشگیشان در کارگاه و محل کار نیست. این وضعیت، شاید برای فرد شاغل یک احساس کاذب آزادی ایجاد کند.
به عقیدة بوکارت، امکانی که تلفن همراه برای تشدید منعطفکردن ساعات کار به وجود آورده، مرز میان زندگی شخصی و شغلی را تا حدودی شناور میکند. افراد پیوسته بیشتر هنگامی که از کار به خانه باز میگردند، لزوماً به معنای رها و معاف بودنشان تا شیفت بعدی کار نیست.
تا کنون این «آمادهباش دائم» بیشتر در مورد مدیران و رؤسا مصداق داشت؛ اما حالا کارمندان و کارگران نیز باید در منزل و بیرون از محیط کار، پیوسته در دسترس باشند. در همین راستا، بوکارت ابایی ندارد که تلفن همراه را «آژیر آمادهباش» در جهانی که به گونهای غلطانداز «ناآرام و ناایمنتر» میشود، بنامد.
کتاب «جنون تلفن همراه» در کنار استناد به مطالعات متفاوت در زمینه پیامدهای استفاده از تلفن همراه، بخشی هم دارد حاوی نتایج یک آزمایش که بوکارت رأساً با تعدادی دانشجو انجام داده است. او تلفن همراه این دانشجویان را برای سه روز از آنها میگیرد تا ببنید تأثیر این کمبود بر زندگی و رفتار آنها چگونه است. نوعی نئشگی و آشفتگي ناشی از نیاز و وابستگی (اعتیاد) به تلفن همراه از جمله نکاتی بوده است که دانشجویان در پرسشنامههای خود قید کردهاند.
اغلب این دانشجویان گر چه میدانستهاند که بعد از سه روز تلفن خود را پس میگیرند، ولی صراحتاً در پرسشنامه خود نوشتهاند که به سختی برایشان قابل تصور بوده که اگر دوران بیتلفنی از سه روز فراتر رود، بتوانند تحمل کنند؛ به ویژه که فاقد هر گونه تلفن ثابت هستند و بسیاری از ارتباطات کاری و دوستانه خود را از طریق تلفن همراه هماهنگ میکنند.
بري ويلمن استاد جامعه شناسي دانشگاه تورنتو در اين مورد مي گويد: برخي از اين بيم دارند كه اينترنت مردم را از يكديگر دور كرده است، اما نتايج تحقيقات ما عكس اين مطلب را ثابت ميكند. وي مي افزايد: در نظر سنجي كه بدين منظور در آمريكا صورت گرفت 60 درصد پاسخ دهندگان كه همگي بالغ بودند گفتند فناوري هاي مدرن باعث گسست خانواده هاي آنان نشده، 25 درصد معتقد بودند تلفن همراه و ارتباطات آنلاين اعضاي خانواده را به هم نزديكتر كرده است و 11 درصد قائل به تاثير منفي فناوري بر روابط خانوادگي بودند.
به گفته ويلمن خانواده ها از ابتكارات مختلف عرصه فناوري خشنود هستند، زيرا با استفاده از اين فناوري ها در طول روز به سادگي به يكديگر دسترسي داشته و ميتوانند از اقدامات يكديگر مطلع شوند. به عبارت ديگر فناوريهاي جديد باعث شده عدم حضور فيزيكي اعضاي خانواده در كنار هم منجر به قطع روابط عاطفي و احساسي آنان نشود.
با توجه به مطالب ذكر شده بايد اينگونه نتيجه گيري كرد كه عصر تلفن همراه كوتاهتر از آن است كه درباره برخي از پيامدهاي آن بتوان نظر قاطعي داد.
دیدگاه خود را بنویسید